شکرگزاری نوعی منفعت طلبی است!

بنام خداوند بخشنده مهربان. سلام و و درود میگم به شما دوستان و همراهان عزیز. من قاسم حیدری هستم و امروز میخوام راجع به یه موضوع بسیار مهم به نام «منفعت طلبی» با شما صحبت کنم.
شکرگزاری نوعی منفعت طلبی است
یکی از مهمترین و اساسیترین شبهاتی که توی مسیر شکرگزاری برای ما بوجود میاد اینه که: شکرگزاری نوعی منفعت طلبی است. و منفعت طلبی یعنی سودجویی. و سودجو بودن اصلاً چیز خوبی نیست!
توی این سالهایی که داشتم بصورت تخصصی و عمیق روی قانون شکرگزاری کار کردم، بارها و بارها از زبون افراد مختلف شنیدم که میگن: ما اگر به این نیت بندگی کنیم که خدا به ما سلامتی و طول عمر بده، پس این بندگی برای خدا نیست و در واقع برای خودمان هست. اگر به این دلیل شکرگزاری کنیم که خدا به ما پول و ثروت بده، در واقع با خدا وارد معامله شدیم و این اصلاً شایسته نیست. یا مثلاً به چه درد میخوره که ما عبادت کنیم به این امید که خدا به طریقی برای ما جبران کنه؟!
امروز میخوام راجع به این موضوع بحث کنم که منفعت طلبی در عبادت خوبه یا بد؟! و اصلاً خدا و دین خدا نگاهش به آدمهای منفعت طلب چیه؟!
من معتقدم زیبایی و هنر دینداری به این هست که ما درگیر دنیا و منافعش باشیم و در کنارش بندگی هم کنیم. بنظر من: اینکه آدم کلاً بیاد دنیا و منافعش رو ترک کنه، این هنر نیست. این یه جور راحت طلبی هست!
بعضیا میخوان کار خودشون رو آسون کنن و توی مسائل معنوی، یه طرفه عمل کنن. یعنی دیگه با دنیا و منافعش کاری نداشته باشن و فقط به خدا و آخرت بپردازن. این اشتباهه!
بنظر من شما وقتی وارد تجارت دنیا شدی و این رو وظیفۀ خودت دونستی و پاش وایسادی و دنیاطلب نشدی، این درسته! و الا اگه خدا فقط به ما دستور زهد و پرهیز از دنیا داده بود و ما رو به فعالیتهایی که درگیر مسائل دنیا میکنه وادار نکرده بود، خب کار ما خیلی آسونتر بود!
در کل چیزی که میدونم اینه که: دین آدمهای منفعتطلب را دور نمیندازه و ما باید توی زندگی منافع خودمون رو در نظر بگیریم. اینو به این دلیل میگم که شما میدونید: یکی از تعاریف زندگی خوب، زندگیای هست که به نفع ما باشه. البته قبول دارم کلمهی منفعتطلبی مصارف بدی هم داره: مثل اینکه آدم منفعت خودش رو ببینه، ولی منفعت دیگران رو نبینه. یا مثلاً منفعت کوتاهمدت خودش رو ببینه، ولی منفعت بلندمدت خودش رو نبینه. اینا آره بد هستن. اما اینکه انسان در کل منفعت خودش رو ببینه و ملاحظه کنه، یه مصلحت عقلانی و یه حرکت زیبای معنوی هست.
کسی که منافع خودش رو در نظر نگیره، به او عاقل نمیگن. آدم عاقل توی هر کاری منافع خودش رو در نظر میگیره و بنابراین اینکه ما منفعت خودمون رو در نظر بگیریم، چیز بدی نیست.
بندگی هم به معنای فراموش کردن منافع خودمون نیست، و اتفاقاً برعکس؛ خدا توی آیه 19 سوره حشر میگه: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» یعنی: آدم بدبخت، آدمی هست که چون خدا رو فراموش کرده، خدا هم یه کاری میکنه که او خودش رو فراموش کنه؛ یعنی منافع خودش رو فراموش کنه! بنابراین خدا از ما میخواد که به فکر خودمون و منافعمون باشیم و اصلاً همین منفعت طلبی هست که باعث محبوبیت ما نزد خداوند میشه!
نمونههایی از آیات قرآن در مورد منفعت طلبی
در ادامه برای اینکه معلوم بشه منفعتطلبی چیز بدی نیست، چند نمونه از آیات قرآن رو براتون میارم:
مثلاً خداوند توی آیه 7 سوره اسراء میگه: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» یعنی: اگر کار خوبی انجام میدی، برای خودت داری انجام میدی و اگر کار بدی انجام میدی به ضرر خودت هست.
توی آیه 6 سوره عنکبوت میگه: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِه» یعنی: کسی که جهاد میکنه، برای خودش داره جهاد میکنه.
آیه 12 سوره لقمان میگه: «وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ» یعنی: اگر کسی شکر کنه، برای خودش شکر کرده.
آیه 18 سوره فاطر میگه: «وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ» یعنی: اگر کسی خودش رو تزکیه کنه، به خاطر خودش تزکیه کرده.
توی آیه 15 سوره جاثیه میگه: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها» یعنی: اگر کسی کار خوبی انجام داده، به خاطر خودش هست.
چرا منفعت طلبی مهم است
حالا این نگاه به منافع خودمون، از چند جهت برای ما خیلی مهم هست:
یکی از این جهت که سرِ خدا منّت نذاریم و فکر نکنیم کاری کردهایم!
متأسفانه ما خیلی وقتا نگاه خوبی به دین نداریم و تصور میکنیم با دینداری کردن، داریم به خدا لطف میکنیم! در حالی که خدا توی آیه 130 سوره بقره میگه: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» یعنی: هر کسی دینداری و روش حضرت ابراهیم رو انتخاب نکنه، حماقت کرده و علیه خودش اقدام کرده!
انسان وقتی گناه میکنه در واقع به خودش صدمه زده و لذا وقتی توبه میکنه، از خدا میخواد که این صدمه رو جبران کنه و این یه چیزی شبیه معجزه هست! گناه کردن مثل این میمونه که آدم دستش رو بذاره روی سنگ قصابی، ساتور رو برداره و انگشتهای خودش رو قطع کنه، بعد از خدا بخواد که «خدایا! من یه غلطی کردم، انگشتهامو قطع کردم. حالا بیا وصلش کن» توبه یعنی اینکه «خدایا! من خودم رو زدهام، من زندگی خودم رو خراب کردهام، تو بیا اصلاحش کن.» نه اینکه «خدایا ببخشید که من با گناه تو رو ناراحت کردم».
یک سؤال اساسی دیگر
حالا اینجا یه سؤال پیش میاد و اونم اینه که: اگر دینداری یعنی اینکه من به نفع خودم کار کنم، اگر فایده و ضرر ثواب و گناه به خود من برمیگرده، پس ثواب و پاداش الهی به خاطر چیه؟ چرا وقتی ما عاقلانه به نفع خودمون رفتار خوبی داشته باشیم، خدا از ما تشکر میکنه؟
دلیل اول اینه که:
خدا از بندهی عاقل، خوشش میاد و اونو تحویل میگیره. خدا از کار احمقانه بدش میاد و لذا میفرماد: «من از تو انتظار ندارم که یه چنین رفتارهای احمقانهای انجام بدی» بعضیا فکر میکنن وقتی خدا دستوری داده، معلوم نیست که این دستور حتماً برای آدم مصلحتی داشته باشه، و همین که دستور داده کافی هست و ما باید گوش کنیم! ما باید درک کنیم هر دستوری که خدا داده ، توی اون یه مصلحت و منفعتی برای بندگان هست و به اون نیاز دارن؛ و هر چیزی رو خدا نهی کرده، انسانها به اون نیاز ندارن و انسان رو سمت نیستی و نابودی میبره.
دلیل دوم اینه که:
خدا وقتی میبینه بندهش داره خوب زندگی میکنه، این خوب زندگی کردن لابد زحمت داره و وقتی یه بندهی خدا به خاطر خوب زندگی کردن به زحمت میافته، خدا قربون صدقهش میره و میگه: من این رو خلق کردهم و گذاشتهم توی این دنیا به زحمت بیافته، لذا خودم جواب زحماتش رو میدم. ما که وقتی تب میکنیم، سرما میخوریم و ناراحت میشیم، خدا گناهانمون رو پاک میکنه. حالا اگر کار کنیم، عرق بریزیم و برای زندگی خوب زحمت بکشیم، خدا به ما پاداش نمیده؟!
سومین دلیل اینه که:
یه انسانِ با فکر برجسته و عالی، سعی میکنه کارهاش را بخاطر خدا انجام بده و وقتی همون کاری که به نفعش هست رو به خاطر خدا انجام داد، این یه هنر هست. چون سخته که شما اون کاری که به نفعت هست رو به خاطر خدا انجام بدی. اگر بتونی همون کاری رو که میدونی به نفع خودت هست رو به خاطر خدا انجام بدی؛ اون وقت خدا شما رو خیلی تحویل میگیره.
دلیل چهارم اینه که:
وقتی شما به نفع خودت کار میکنی و بعد میبینی که خدا این راهنمایی رو به تو فرستاده که به نفع خودت کار بکنی و بعد هم خدا به خاطرش به تو پاداش میده، اون وقت یه تواضعی پیدا میکنی؛ میگی «خدایا من واقعاً شرمندهام! من به نفع خودم کار میکنم ولی تو مدام به من پاداش میدی، خدایا چرا اینقدر به من لطف میکنی؟!» وقتی این روحیه رو پیدا کردی، خدا بیشتر به تو پاداش میده. میگه این بندهی من هیچ تکبری نداره. از بس به او لطف میکنم، اونم میفهمه که به او لطف کردهم، لذا شرمندۀ من میشه و منم بیشتر به او لطف میکنم. من اصلاً بندهم رو آفریدهم که به او لطف کنم و دنبال بهونه میگردم که بهش لطف کنم.
دلیل پنجم هم اینه که:
شما وقتی درست زندگی کردی، مهم اینه که خودت درست میشی، خودت متعالی میشی و پرواز میکنی. و وقتی که متعالی میشی، بیشترین کسی رو که دوست خواهی داشت، خداست.
اگر درست زندگی کنی، خدا رو دوست میداری و میگی: «من نمیدونم چرا اینقدر عشق خدا توی دلم افتاده. دوسش دارم و میخوام با او حرف بزنم. میخوام مناجات کنم. هر کسی، کسی داره و من هم تو رو دارم…» بعد شما فکر میکنی کسی که خدا رو دوست داره، خدا به او جواب نمیده؟! خب معلومه که خدا هم دوسش میداره، خدا هم جوابش میده و اونو در آغوش میگیره. بنابراین اگه درست زندگی کنی عاشق خدا میشی، و خدا هم جوابت رو میده.
ممنون و متشکرم از اینکه پای صحبتهام نشستید. امیدوارم هرجای دنیا که هستید، تنتون سالم، دلتون شاد، جیبتون پر از پول و خداوند یار و نگهدارتون باشه. فعلاً خداحافظ
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
واقعا دمتون گرم که اینقدر صریح، واضح و با دلیل جواب سوالات ما رو میدین 🔥💚
سپاس
سلام و درود. ممنون و متشکرم از توجه و همراهی شما. پاینده باشید.
سلام مرسی که این جوری ساده و قانع کننده توصیع دادید ممنون خیلی خیلی عالی بود تازه دارم متوجع شدم که شکر کزار وشاکر بودن به چه صورتی هست دارم شروع میکنم بنویسم چون مینویسم ملکه ذهنم میشه
سلام و درود.
خوشحالم که توی مسیر آگاهی قدم برداشتید. انشاءالله با عمل به آموزشها بزودی شاهد پیشرفت چشمگیر خودتون توی عرصههای مختلف زندگی خواهید بود. یا حق