ثروتمند شدن با بخشش
چگونه ببخشیم و ثروتمند شویم؟
در این جهان پر از شگفتی، قانونهای زیبایی وجود دارند که قبل از ما بودهاند، در زمان ما هستند و بعد از ما نیز با قدرت خواهند بود. قانون بخشش یکی از همین قانونهای زیبا و شگفتانگیز است و من در اینجا قصد دارم ثروتمند شدن با بخشش را به شما آموزش دهم.
قانون انفاق یا قانون بخشش اینگونه عمل میکند که اگر کسی چیزی را به دیگران ببخشد، به اندازه همان چیزی که بخشیده و حتی بیشتر از آن را دریافت خواهد کرد.
در نگاه اول، قانونی ساده و بسیار جذاب است، اما هر کسی به سمت انجامش نمیرود. چون به بخش دوم این قانون که همان بازگشت اموال یا چیزهای بخشیده شده است، زیاد اعتماد نداریم.
همیشه حرف زدن خیلی آسان است و وقتی نوبت به عمل میرسد و توپ بخشش به میدان ما میافتد، بخشیدن سخت میشود.
چه ما باور کنیم و چه نکنیم، این قانون شگفتانگیز وجود دارد، فعال است و در زندگی خیلی از آدمهایی که ما نمیشناسیم و شاید هیچ وقت هم فرصت شناختن آنها را پیدا نکنیم، جریان دارد.
چرا به قانون بخشش ایمان نداریم؟
اکثر ما تا اسم بخشش به میان میآید ناگهان به فکر راهاندازی کسب و کارمان میافتیم، به فکر قسطهای بانکیمان، به فکر شهریه دانشگاه، اختلاف طبقاتی در جامعه و ناگهان به این نتیجه میرسیم که ای بابا! من الان خودم مستحق دریافت کمک هستم، از کجا پول بیاورم و بخشش کنم…
اصل ماجرا این است که در اینجور وقتها کمالگرایی یقهمان را میگیرد. فکر میکنیم که بخشیدن فقط متعلق به افراد پر درآمد و خیلی پولدار است. کسانی که به قول معروف، پول از پارویشان بالا میرود و با بخشیدن مقدار اندکی از اموالشان، چیزی از آنها کم نمیشود. با خودمان فکر میکنیم که اگر ما با این مقدار از درآمدمان، شروع به بخشیدن کنیم ظرف یکی دو روز ورشکسته میشویم. باید صبر کنیم تا به مقدار درآمد رویاییمان برسیم و سپس بخشیدن را شروع کنیم.
بخشیدن داریم تا بخشیدن
جهان هستی، بسیار مرموز و عجیب رفتار میکند. در همین هوایی که نفس میکشیم عدهای با بخشیدن پولشان به دیگران دچار دردسر میشوند، ماجراهای عجیب و غریبی برایشان رخ میدهد و در نهایت به این نتیجه میرسند که واقعا پولشان را به هدر دادهاند. در آن طرف میدان، عدهای با کمک بسیار کمی، فرصتهای عجیب و باورنکردنی به سراغشان میآید و ماجراهای خوبی را تجربه میکنند که رخ دادنشان به این راحتی و سرعت، حتی به ذهنشان هم خطور نمیکرد. چه ماجرایی پشت این بخششها پنهان شده است که نتیجهشان از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد؟
بخشیدن چیز پیچیدهای نیست. ولی چون ما آدمها فکر میکنیم چیزهای رایگان و ساده، حتما کلکی در پشت خود پنهان کردهاند و قصد ندارند چیزی به ما بدهند، دوست داریم فکر کنیم که بخشش هم چیز پیچیده و حتی سختی است که حالا حالاها نباید نزدیکش شویم.
جالب اینجا است که با وجود این همه نگرانی و حساب و کتاب، جهان هستی اصلا به مقدار، کاری ندارد. فرقی نمیکند که یک هزار تومانی را ببخشیم یا یک میلیارد تومان، چون قانون بخشش با این چیزها فعال نمیشود.
پرسش اول: قانون بخشش چه زمانی فعال میشود؟
بیشتر وقتها در دنیای آدمها واژه بخشش دچار یک سوءتفاهم میشود. وقتی خوب دو دوتا چهارتا میکنیم، متوجه میشویم که ما اسم خیلی از چیزها را بخشش میگذاریم در حالی که واقعا بخشش نیستند. درست مانند سپاسگزاری کردن، اگر بخششی که میکنیم، تغییری در زندگی ما ایجاد نکند، پس بخشش ما با چرتکه جهان هستی و نظام شگفتانگیزی که خدا آفریده است بخشش محسوب نمیشود.
راز قانون بخشش را یاد بگیرید
در نظر جهان هستی و کائنات، تنها یک چیز به عنوان بخشش شناخته میشود و آن هم زمانی است که بخشیدن با احساس ما درگیر شود. به زبان سادهتر، درون تکتک ما، یک دستگاه شناسایی بخشش وجود دارد که بسیار دقیق کار میکند و هیچ وقت هم دچار خطا نمیشود. این دستگاه شناسایی بخشش، حال خوب ما یا همان احساس خوبمان در لحظه بخشش است. بخشیدن، زمانی واقعا بخشیدن به حساب میآید که با انجام آن، احساس خیلی خوبی را بدست آوریم.
انجام وظیفه، بخشیدن نیست
همه ما به عنوانهای مختلفی، بر حسب وظیفه یا اجبار، مبالغی را به دیگران یا سازمانها میپردازیم. آیا تا به حال شده که از پرداخت این مبالغ خوشحال شویم؟ آنقدر که اشکمان دربیاید و احساس کنیم هیچ خوشی بالاتر از این آفریده نشده است؟ تا به حال شده که پس از پرداخت قبض گازتان احساس کنید که آسمان آبیتر شده است یا پرندگان چه خوش صداتر شدهاند؟
انجام وظیفه، هرگز بخشش محسوب نمیشود. هیچکس نمیتواند با خودش اینطور حساب و کتاب کند که بله…چون من مالیات اموالم را میدهم یا قبضهایم را پرداخت میکنم و این پولها در نهایت، صرف آبادانی کشور میشود پس من در حال بخشش اموالم به دیگران هستم.
فرق بخشیدن با بقیه دادنها
حقیقت این است که قانون بخشش به وظیفه، حس انسان دوستی یا کمک به هم نوع، کاری ندارد. در یک کلام، حتی اگر کسی با پولش به سازمانهای خیریه کمک کند، مسجد، مدرسه یا بیمارستان بسازد اما با این کارش، از اعماق قلبش، احساس شادمانی نکند، در واقع کار خاصی انجام نداده و فقط پولش را خرج کرده است! چون قانون بخشش، فقط و فقط به احساس ما متصل است. البته همه میدانیم که پرداخت قبض گاز، کمک به سازمانهای خیریه یا ساختن مدرسه و بیمارستان، کارهای بسیار شایستهای هستند اما تنها چیزی که حساب آن را از بخشش جدا میکند، احساس درونی ما در زمان انجام این کارها است.
همه چیز به احساس ما بستگی دارد. کائنات به زبان احساس ما سخن میگویند، به احساس ما پاسخ میدهند و مشابه آنچه احساس میکنیم را برایمان فراهم میکنند.
پرسش دوم: چه زمانی ببخشیم و چه زمانی نبخشیم؟
بر خلاف تصور بسیاری از ما، بخشیدن هم زمان مناسب خودش را دارد. هر کاری تنها هنگامی به نتیجه درست میرسد که در زمان درست و مکان درست انجام شود. حتی بخشیدن هم از این قانون مستثنی نیست.
پیدا کردن زمان درست برای بخشیدن
همه ما در طول روزهای زندگیمان و به علتهای بسیار متفاوتی، احساسهای مختلفی را تجربه میکنیم. گاهی خوشحالیم، گاهی عصبانی، گاهی غمگینیم و گاهی از شدت هیجان در پوست خود نمیگنجیم. تنوع احساسهای ما زیاد است و حتی گاهی در یک لحظه، ترکیبی از چند احساس را به صورت هم زمان تجربه میکنیم. اما در این بین، پیدا کردن زمان درست برای بخشیدن، کار آسانی است.
بخشیدن در زمان درست، یک فرمول ساده دارد: «زمانی ببخشید که احساس خوبی دارید». چون علاوه بر اینکه بخشش واقعی باید احساس فوقالعادهای را در ما ایجاد کند، ما نیز باید زمانی که احساس خوبی داریم چیزی را ببخشیم.
اگر روز بدی داشتید یا در شرایط بد روحی قرار گرفتید، تنها به این خاطر که فکر میکنید باید چیزی را ببخشید، این کار را انجام ندهید. این گونه بخشیدن و در این زمان بخشیدن، نه برای شما و نه برای فرد گیرنده، فایدهای ندارد. یادتان باشد که در این جهان، فرمانروایی احساس، حرف اول را میزند.
بخشیدن در زمان عصبانیت، از سر اجبار، زمانی که احساس کمبود پول میکنید یا حتی در رودربایستی قرار گرفتهاید، بخشش واقعی به شمار نمیرود و قانون جهانی بخشش را فعال نمیکند. در این جور مواقع، کمی صبر کنید. منتظر بمانید تا دوباره در مدار احساس خوب قرار بگیرید. آن گاه ببخشید.
بخشش، هم یک چرخه و هم یک جریان است. اولین بخش از چرخه بخشش، احساس خوب شما در زمان بخشیدن است. دومین بخش، خود بخشیدن است، و سومین بخش، احساس خوبی است که بخشیدن در شما ایجاد میکند.
از سه بخش اصلی این چرخه، دو بخش آن در کنترل شما است و سومی را جهان هستی در دست دارد. یادتان باشد که اولین قدم را شما باید بردارید. یادمان باشد که در این جهان شگفتانگیز، همه چیز از ما شروع میشود و به ما برمیگردد.
پرسش سوم: به چه کسانی ببخشیم؟
زمانی که میخواهیم به فردی پول ببخشیم، نیازی نیست به دنبال افراد غریبه بگردیم. بهترین افرادی که میتوانیم به آنها ببخشیم در نزدیکی ما زندگی میکنند. چند دقیقه زمان بگذارید و لیستی از این افراد تهیه کنید.
ببینید از بخشیدن به چه کسانی احساس خیلی خوبی به شما دست میدهد؟ چه کسانی به شما الهام و امید میدهند؟ چه افرادی باعث میشوند شما احساس خوبی نسبت به خود، زندگی، آرزوها و اهدافتان داشته باشید؟ چه انسانهایی از شما حمایت میکنند؟ چه کسانی مراقبتان هستند و دوستتان دارند…
به شما اطمینان میدهم که بعد از نوشتن این فهرست، شگفتزده خواهید شد. چون با چشم خودتان خواهید دید که چه افراد نابی در کنارتان زندگی میکنند و اوضاع، بهتر از آن چیزی است که تصور میکردید. پس دایره بخشش خود را از میان نزدیکترین افراد به خودتان انتخاب کنید و استارت این قانون جادویی را بزنید.
پرسش چهارم: چقدر ببخشیم؟
اندازه برای کائنات معنایی ندارد. این حقیقتی است که قانون جذب در اختیار ما قرار داده است. اما در دنیای ما آدمها اندازه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. هیچ کس نمیتواند بگوید که یک اسکناس هزار تومانی به اندازه یک چک سفید امضاء معتبر است. پس چگونه میتوان پاسخ این پرسش را فهمید؟
در این بین توجه کردن به یک نکته میتواند ما را به پاسخ نزدیک کند و آن نکته این است: « فرقی نمیکند که چقدر به دیگران میبخشیم، مهم این است که با چه انگیزهای میبخشیم.»
معیار واقعی برای فعال شدن قانون بخشش، دلیل بخشش است. به همین دلیل است که عدهای با پرداخت مبالغ سنگین هم نمیتوانند قانون بخشش را فعال کنند و در عوض فرد دیگری با پرداخت مبلغ خیلی کمی، به آسانی میتواند جریان بخشش را به راه بیندازد. پس چقدر مهم نیست. چگونه مهم است.
پرسش پنجم: چه ببخشیم؟
محدودیتی در مورد چیزهایی که میتوانیم انفاق کنیم وجود ندارد و قانون بخشش هم فقط شامل پول نمیشود. شما هر چیزی را میتوانید ببخشید. میتوانید کتاب، مهارت، مشورت یا حتی عشق و محبت خود را به دیگران ببخشید. اما توجه داشته باشید که بخشیدن واقعی در مورد هرچه که انجام شود، مشابه همان به طرف شما باز میگردد. بنابراین انتظار نداشته باشید که با محبت کردن به دیگران، کائنات به سمت شما پول روانه کند. اما میتوانید مطمئن باشید که در قلب دیگران از جایگاه خاصی برخوردار خواهید بود.
به همین ترتیب، زمانتان را به دیگران اختصاص دهید تا وقت بیشتری برای خودتان پیدا کنید. مهارت خود را به دیگران یاد بدهید تا فرصت ملاقات با استادان واقعی را پیدا کنید. اما تنها در صورتی که پول خود را ببخشید میتوانید در مدار ثروتمند شدن قرار بگیرید.
پرسشهای کلی در مورد بخشیدن را به پایان میرسانیم و در ادامه چند نکته مهم را با هم دنبال میکنیم.
نکته اول: با ترس نبخشید
وقتی بخشش را به عنوان یک قانون حقیقی جهانی میپذیریم، گاهی در مسیر بخشیدن خود دچار سوءتفاهمهایی میشویم. بخشش با ترس، یکی از همین سوءتفاهمها است.
اینگونه تفکر به دلیل انحراف فکری کوچکی است که در زمینه بخشش یا سایر قانونهای کائنات بوجود میآید. انحرافی که باعث میشود تا فکر کنیم اگر همیشه ببخشیم، یعنی به جهان هستی اعلام کردهایم که ما خیلی پولداریم و اگر روزی چیزی را نبخشیم، جهان هستی دچار سوءتفاهم میشود و فکر میکند که ما پول نداریم و دچار کمبود پول در زندگیمان میشویم.
بنابراین، ترس از کمبود پول باعث میشود که به دیگران کمک کنیم. همین ترس ما را سمت یک میانبر هدایت میکند و به جایی میرسیم که در خیال خودمان میخواهیم سر کائنات کلاه بگذاریم. در این حالت، اگر چه میبخشیم اما این بخشش، بسیار کم، با ترس و هدفمند است. مخلص کلام اینکه برای بخشیدن، نمیبخشیم.
در آن طرف ماجرا، کائنات معیار دیگری برای شناسایی حقیقی بودن کارمان دارد و دروغ سنج درونیمان یعنی احساسمان ما را لو میدهد. شاید بتوانیم در ظاهر، همه چیز را مرتب نشان دهیم اما در باطن، همه چیز کارمان بیرنگ و خاموش خواهد بود.
راه چاره چیست؟ راه گذر از این ترس، رسیدن به مغز مطلب است.
برای نشان دادن موفقیت و شادکامیمان به کائنات، لازم نیست پول خرج کنیم. هدف از بخشش نیز خرج کردن پول با اجبار نیست. در آن صورت، دیگر معنایش بخشش نیست و نوعی باجگیری به حساب میآید.
حقیقت این است که بخشش، نوعی سپاسگزاری در عمل است. این بهترین راه تداوم و پیشرفت موهبتها در زندگیتان است. بخشش را نمیتوان هر لحظه انجام داد، اما هر لحظه میتوان سپاسگزار بود.
توضیح سه بعدی قانون بخشش
شاید با خواندن توضیح بالا کمی گیج شده باشید. اگر بخواهم به صورت سه بعدی، موقعیت سپاسگزاری و بخشش را برایتان توضیح دهم اینگونه از آب در میآید:
سپاسگزاری، اتمسفری جادویی است که در آن نفس میکشیم و بخشش، ستارههایی در جیبمان هستند که آنها را به دیگران هدیه میدهیم. اگر این ستارهها را از سر شوق و شادی و به خاطر تشکر از حضور در این اتمسفر سپاسگزاری به دیگران بدهیم، درست مثل بازیهای کامپیوتری، موجودی این ستارهها چندین و چند برابر میشود. آنقدر که دیگر در جیبمان جا نمیشوند و برای حملشان به چندین و چند گاری نیاز پیدا میکنیم. اما اگر ستارههایمان را محکم در جیبمان نگه داریم یا وقتی آنها را به دیگران هدیه میکنیم؛ با حسرت، ترس و احساس بدی این کار را انجام دهیم، موجودیشان تغییری نمیکند. در آن حالت ما فقط ستارههایمان را خرج کردهایم و موجودیشان دیگر شارژ نمیشود. همین! هیچ چیز ترسناکی پشت این ماجرا وجود ندارد.
در واقع بخشش، هدیهای است که در اختیار ما قرار گرفته است. این هدیه علاوه بر اینکه باعث میشود احساس شگفتانگیزی را تجربه کنیم، موجودی حسابمان را مرتب شارژ میکند و جایزههای زیادی را برایمان در نظر میگیرد.
همیشه انتخاب با ما است که چگونه و در چه اتمسفری زندگی کنیم؛ با ستارههای توی جیبمان چه کاری بکنیم و جهان را چگونه بنگریم. تصمیم با ما است و نتیجه نیز همانی میشود که همیشه به آن فکر میکنیم.
نکته دوم: برای معامله نبخشید
حساب و کتاب کردن و اهل معامله بودن، همیشه هم خوب نیستند. گاهی باید چرتکه را زمین گذاشت و دلی حساب کرد. اگر برای جهان هستی ماشین حساب درآوریم و بگوییم من اینقدر بخشیدم پس تو هم باید اینقدر به من پس بدهی، آن هم ماشین حساب فوق بشری خودش را بیرون میآورد و به خاطر تمام چیزهایی که بی حد و اندازه تا همین الان در اختیارمان گذاشته، دست به حساب میشود.
باور کنید در آن صورت اتفاق جالبی رخ نمیدهد چون ما هر چه قدر هم که ببخشیم، باز هم نمیتوانیم تمام موهبتهایی که دریافت کردهایم را جبران کنیم. پس هنگامی که میخواهید چیزی را به کسی ببخشید، برای چند دقیقه دست از حساب و کتاب بردارید و بگذارید کائنات به جای شما حساب کند.
نکته سوم: جلوی جریان بخشش را نگیرید
خاطرتان هست که در یکی دو مقاله قبلی در مورد جریان بخشش برایتان گفتم. در این قسمت میخواهم این موضوع را برایتان بیشتر توضیح دهم. بخشش، جریانی است که از ما شروع میشود و به ما باز میگردد. این رویه همیشه دو طرفه است و برای ادامه داشتن همیشه باید دو طرفه باقی بماند.
علاوه بر اینکه به دیگران میبخشید، باید بخشش دیگران را هم بپذیرید. تنها در این صورت است که جریان بخشش به درستی کار خود را ادامه میدهد. نباید حتی به بهانههای خوب، جلوی این جریان بگیرید.
اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. نپذیرفتن بخشش دیگران، درست مانند آن است که شما با شور و اشتیاق فراوان هدیهای را برای فردی آماده کرده و برای دیدن شادی او هنگام باز کردن هدیهاش لحظه شماری میکنید. اما او بدون اینکه هدیه را باز کند، آن را به شما پس میدهد و میگوید آن را لازم ندارد و بهتر است این هدیه را به کسانی که نیازمند هستند بدهید. در آن لحظه چه احساسی به شما دست میدهد؟ پس زدگی؟ ناراحتی؟ اندوه؟ نکته اینجا است که آن فرد، این احساسها را تنها در شما ایجاد نکرده، بلکه به کل جهان هستی مخابره کرده است.
بنابراین، وقتی کسی میخواهد به شما چیزی ببخشد، آن را بپذیرید. وقتی از شما تعریف میکنند، نگویید نه شما اشتباه میکنید من اینگونه نیستم.
وقتی جریان بخشش به سمت شما باز میگردد با آغوش باز آن را بپذیرید. شما لیاقت بهرهمند شدن از این جریان را دارید. آن را بپذیرید و سپاسگزار باشید.
نکته چهارم: به دنبال یافتن مسیر دریافت نباشید
برخی از ما بعد از پذیرش قانون بخشش و انجام کار بخشیدن، به دنبال این میگردیم که کمکمان از چه طریقی به ما باز میگردد. اولین اشتباه در چنین کاری این است که ما به دنبال پس گرفتن بخشش خود هستیم. اگر اینقدر میخواستیم چیزی را که بخشیدهایم پس بگیریم، اصلا چرا از اول آن را بخشیدیم؟
نکته ماجرا همین جا است. وقتی چیزی را میبخشیم، هرگز نباید به دنبال دریافت مجدد آن باشیم. ببخشید و فراموش کنید، اما مطمئن باشید که اگر بخشش حقیقی را انجام داده باشید همیشه دریافت خواهید کرد.
نکته بعدی این است که آنچه جهان هستی در پاسخ به بخشش واقعیمان به ما هدیه میدهد، حتما از طرف همان شخصی که به او کمک کردهایم به سمت ما باز نمیگردد. چون هدیه جهان هستی، از طرف آدمها به ما نمیرسد بلکه از طریق آدمها به ما میرسد. اما آن هدیه حتما از جنس همان چیزی خواهد بود که ما بخشیدهایم. اگر کتاب ببخشیم، کتاب دریافت میکنیم و اگر پول ببخشیم، پول دریافت میکنیم.
حکایت در و دروازه و مسیر چراغانی
تغییر کردن و تغییر دادن در این جهان شگفتانگیز تنها به حرکتی از سمت ما نیاز دارد. وقتی اولین بار در مسیر انفاق و بخشیدن قدم میگذاریم، این خودمان هستیم که دری بزرگ و شکوهمند را به سمت ناگفتههای جهان هستی باز میکنیم. بعد از مدتی، دری که باز کردیم ناپدید میشود و آن زمانی است که تمام وجود ما به دلیل نور بیکران بخشش، تبدیل به دروازهای شده که از طریق آن افراد دیگر، طعم برکت و مهربانی را تجربه میکنند. جهان هستی به ما بیشتر و بیشتر میدهد و ما هم بیشتر و بیشتر به دیگران میبخشیم و این دروازه تا زمانی که ما بخواهیم باز میمانند و اطرافش را عطرآگین میکند.
هر کدام از ما میتوانیم با بخشیدن، تبدیل به یک دروازه به سمت کائنات شویم. تنها کافی است شجاعت برداشتن اولین گام را در خودمان جمع کنیم. مهم نیست چقدر بزرگ یا چقدر مفصل، مهم این است که با چه انگیزهای و چه احساسی اولین قدم را برمیداریم. چراغانی کردن مسیر برای برداشتن قدم بعدی، کاری است که جهان هستی همیشه به خوبی از عهده آن بر میآید.
دیدگاهتان را بنویسید